یه سفر پر ماجرا
ماجرا از اینجا شروع شد که بابا برای یه کاری میخواست بره اسفراین ،یه شهری نزدیک مشهد،و از اونجایی که بلیط هواپیما گیرش نیومد و همین طور دلایل دیگه تصمیم گرفتیم که من و شما هم همراهش بریم . و این شد که وسایل سفر رو جمع کردیم و رفتیم اسفراین و دو روز اونجا بودیم و از اونجایی که تقریبا نزدیک شهر مشهد بود تقریبا 400 کیلومتر دلمون نیومد که امام رضا نریم و دو شب هم مشهد بودیم و فوق العاده حرم شلوغ بود و کل این دو روزی که توی مشهد بودیم ، حرم بودیم و خیلی هم خوش گذشت . وقتی که تصمیم گرفتیم برگردیم ،شما گفتی که من میخوام برم دریا و به این علت که توی خونه ما باران سالاری حکم فرما هست . مسیر برگشت ما از سمت شمال شد و برای اینکه شما یه ساعت توی دری...
نویسنده :
samira
13:21